معانی هم خانواده حسرت

هم‌خانواده‌های "حسرت"

۱. حسرتی

· معنی: کسی که دچار حسرت است، حسرت‌خورده.

· مثال: "انسان حسرتی همیشه به گذشته می‌اندیشد."

۲. حسرت زده

· معنی: این ترکیب نیز به معنای کسی است که از شدت حسرت و افسوس دچار رنج و ملال شده است.

· مثال: "پس از شنیدن خبر، حسرت‌زده بر زمین نشست."

۳. محسر / محسور

· معنی: حیران و مبهوت شده. این کلمه بیشتر به معنای "مسحور شده" یا "متعجب" به کار می‌رود، اما ریشه‌ای مشترک با حسرت دارد.

· مثال: "همه از دیدن آن منظره محسور مانده بودند."

۴. تحسر

· معنی: این کلمه مصدری و هم‌معنی با "حسرت خوردن" و "افسوس خوردن" است. بیشتر در متون ادبی و رسمی دیده می‌شود.

· مثال: "بر گذشتگان باید تحسر خورد." (یعنی باید بر گذشتگان افسوس خورد)

۵. متحسر

· معنی: (صفت فاعلی) کسی که در حال حسرت خوردن و افسوس خوردن است.

· مثال: "جمله‌ای متحسرانه بر زبان راند." (به حالت حسرت‌آلود)

قالب  شعرهای فارسی ششم

🟦 قالب شعرهای درس های فارسی ششم 👇


✔️ قالب شعر درس ( ستایش ) : مثنوی

✔️ قالب شعر درس ( معرفت آفریدگار ) : قصیده

✔️ قالب شعر ( ای مادرِ عزیز ) : غزل

✔️ قالب شعر ( سخن ) : مثنوی

✔️ قالب شعر ( حکایت علم و عمل ) : مثنوی

✔️ قالب شعر درس ( هفت خانِ رستم ) : مثنوی

✔️ قالب شعر درس ( ای وطن ) : نیمایی

✔️ قالب شعر درس ( همه از خاکِ پاکِ ایرانیم ) : غزل

✔️ قالب شعر درس ( دریاقلی ) : در اصل چند بیت از یک غزل انتخاب شده ، چون بیت اول رو نداره به شکل قطعه بنظر می رسد

✔️ قالب شعر درس ( رنج هایی کشیده ام که مپرس ) : غزل

✔️ قالب شعر درس ( باران ) : دوبیتی

✔️ قالب شعر ( حکایت درختِ علم ) : مثنوی

✔️ قالب شعر درس ( شیرِ خدا ) : مثنوی

✔️ قالب شعر درس ( رازِ زندگی ) : سپید

✔️ قالب شعر درس ( میوه ی هنر ) : قطعه

✔️ قالب شعر درس ( به گیتی ، بِه از راستی ، پیشه نیست ) : مثنوی

✔️ قالب شعر درس ( نیایش ) : مثنوی

شعر ستایش






بررسی شعر (ستایش )

ستایش واژه ای از زبان فارسی می باشد در معانی :شکر ،سپاس ،مدح ،پرستش ،نیکویی گفتن
پس وقتی کسی را ستایش می کنیم در موردخوبیهای او صحبت می کنیم در مورد عظمتش ،در مورد کارهایش
وما در شعر ستایش پروردگاررا مدح می کنیم

❇️تحلیل وبررسی ابیات شعر ستایش

1⃣به نام آن که جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان بر افروخت

شیخ محمود شبستری می فرماید :به نام پروردگاری آغاز می کنم که به جان وروان فکر واندیشه یاد داده است و دل انسان را که همچون چراغی است با نور جان روشنی بخشیده است

🔴جان :در مصراع اول منظور از جان انسان می باشد چون فکر واندیشه خاص انسان است




2⃣زفضلش هردوعالم ،گشت روشن
زفیضش خاک آدم ،گشت گلشن
❇️توضیحات
فضل به معنی برتری و بخشش هم می تواند باشد
از برتری وبزرگی و بخشش وجود خداوند هردوعالم (این دنیا وجهان آخرت)نورانی شد
فیض :یعنی بخشش
از بخشش روح خودش به وجود بی ارزش انسان اوراهمچون گلستان باارزش گرداند
در اینجا شاعر اشاره ای هم به آفرینش اولیه انسان از خاک دارد وهمچنین دمیدن روح خداوند در وجود آدمی



3⃣جهان ،جمله ،فروغ نورحق دان
حق اندروی زپیدایی است پنهان
❇️دراین بیت واژه ی (جمله )به معنی تمام وهمه می باشدو همچنین (حق )همان پروردگار
تمام دنیارا پرتوی ازنور خداوند بدان
پروردگاری که دراین دنیا به دلیل عظمت وبزرگی وکمالش وآشکاربودنش پنهان به نظر می آید

❇️ تفسیر مصراع دوم این بیت تا حدی شایدبرای دانش آموزان قابل هضم نباشد اما اگر ساده عرض کنم باید گفت خداوند به خاطر عظمت وحضور درهمه جا شاید خیلی وقتا ما درک نکنیم یا از نگاه ما پنهان باشد




4⃣خرد را نیست تاب نور آن روی
برو از بهر او ،چشم دگر جوی
❇️توضیحات :
عزیزان به نظر بنده کلید این شعر یا پیام اصلی آن دراین بیت می باشد چون مارادر ناتوانی خود دردرک خداوند آگاه می سازد

عقل انسان توانایی دیدن نور وعظمت الهی را ندارد یعنی خداوند در ادراک ما نمی گنجد چون ما مخلوقیم و اوخالق
در مصراع دوم مارا به شناخت وپی بردن پروردگار از راه دیگری توصیه می کند که اگرساده عرض کنم باید گفت خداوند را باید در دل ودرون داشت وبا قلب حسش کرد نه ازروی عقلی





5⃣در او هرچه بگفتند از کم وبیش
نشانی داده اند از دیده ی خویش
❇️ معنی این بیت تکمیل کننده بیت قبلی می باشد
یعنی انسانها هرچه درمورد بزرگی وعظمت خداوند گفته اند قطعا براساس دیده های خودشان بوده است وانسان نمی تواند قدرت وعظمت الهی را بر اساس آنجه فقط خودش دیده است بیان کند


6⃣به نزد آنکه جانش در تجلی است
همه عالم ،کتاب حق تعالی است
❇️توضیحات
تجلی :آشکار شدن ،پیدا شدن
تعالی :بلند مرتبه ،صاحب عظمت

در نزد انسانهایی که در جانشان وروح وروانشان نور الهی تابیده است واشکار می باشد تمام دنیارا همچون کتاب یا نشانه ای از وجود خداوند بلند مرتبه می دانند




حروف اضافه

«حروف اضافه»

حروف اضافه کلماتی هستند که به تنهایی معنی ندارند درجمله پیش ازاسم می آیند وآن رامتمم می سازند.ازآن جاکه حروف اضافه به کلمه ی بعدازخودنقش متمم می دهندبه آنها نقش نمای متمم نیز می گویند.

حروف اضافه ازنظرساختمان دودسته اند :1-حروف اضافه ی ساده 2-حروف اضافه ی مرکب

حروف اضافه ی ساده عبارتنداز: از، به ، با ،بی ، در ، بر ، برای ،تا ، مگر ،جز ، الا ، الّا ،چون ، اندر ، زی و ......

واژه هایی مانند:مثلِ ، مانندِ ،غیرِ ، رویِ ، زیرِ ، پهلویِ ، بالایِ ،سوایِ ، بدونِ ، بهرِ ، .....نیز با کسره ای که درپایان آنها می آید حروف اضافه هستند .

نکته: تا وقتی حرف اضافه است که نهایت وانتهارادرزمان یامکان برساند.

چون وقتی حرف اضافه است که به معنی مثل ومانند باشد.

بی وبا چنانچه باکلمه ی بعدازخود صفت بسازند پیشوند به حساب می آیندوحرف اضافه نیستند. مثل کلمه ی بی دولت ،بیسواد ،بی ادب ، با فرهنگ ،بانمک و .....



حروف اضافه ی مرکب : حروف اضافه ی ساده گاه با یک اسم می آیند وحرف اضافه ی مرکب می سازندوفهرست بازی دارند .

برخی از حروف اضافه ی مرکب ساخته شده از:

به : به غیرِ، به اضافه ی ِ، به علاوه ی ِ، به وسیله ی ِ،به استثنایِ ، به مجردِ ،به جهتِ ،به خاطرِ

از: ازنظرِ ، ازرویِ ، ازسرِ ، ازقبیلِ ، ازلحاظِ ، ازحیثِ ، ازجمله یِ

در : دربرابرِ ، درمقابلِ ، درباره یِ ، درموردِ ، درمیانِ ، درخصوص ِ

بر: براثرِ ، براساسِ ، برطبقِ ، برحسبِ

تفاوت رباعی و دوبیتی

چگونه تفاوت رباعی و دوبیتی را متوجه بشویم

برای پاسخ به این پرسش به اوایل دوره ی مقطع ابتدایی بر می گردیم به هنگام یادگیری حروف الفبا آموختیم الفبا به دودسته ی صدا دار و بی صدا تقسیم می شوند.

- حروف صدادار :---َ- -ِ-- --ُ-- اَ. او. ای

- حروف بی صدا :ا،ب،پ،ت،ج و.......و،ه،ی

سپس با بخش کردن کلمات آشنا شدیم مثلا :

دَبِستان چند بخشه :دَ. بِس تان

اکنون میخواهیم با دانسته هامون دوبیتی را از رباعی تشخیص بدیم

حروف صدا دار به دو دسته تقسیم می شوند :

💠 کوتاه :-َ-- -ِ-- -ُ--

💠 بلند :اَ. او. ای

هر وقت شعری دیدید که دو بیت دارد و مصراع های اول و دوم و چهارم آن

هم قافیه هستند.به روش زیر عمل کنید :

1⃣اولین کلمه ی مصرع را از متن شعر جدا کنید

2⃣کلمه ی جدا شده را بخش کنید

3⃣بخش اول آن را جدا کنید

اگر بخش اول فثط از یک حرف بی صدا +یک حرف صدا دار کوتاه تشکیل

شده باشد ،آن شعر دوبیتی است

حالا به شعرهایی به عنوان نمونه میپردازیم :

✅شعر از بابا طاهر

خوشا آنان که از پا سر ندونند

✅شعر از شفیعی کدکنی

حَسرت نبرم به خواب آن مرداب

✅خوب حالا اولین کلمه های هر مصرع

خُوشا ←←←خُ------شا

حَسرت ←←←حَس---رت

✅بخش اول :خُوشا ←←خ. + ---ُ-←←حرف بی صدا +حرف صدا دار کوتاه

✅بخش اول :حَسرت ←←ح. + --َ- + س←←حرف بی صدا + حرف صدا دار کوتاه + حرف بی صدا

✅نتیجه توجه کنید کلمه اول مصرع نخست شعر بابا طاهر فقط یک حرف بی صدا +یک حرف صدا دار کوتاه

✅کلمه اول شعر شفیعی کدکنی بیش از یک حرف بی صدا دارد

در نتیجه شعر بابا طاهر دوبیتی و شعر دیگر رباعی است .

معانی ضرب المثل

نطقش کور شدن:

براثر گفتگو وجنجال سخن کسی قطع شدن، از ادامه صحبت بازماندن.

میان دعوا نرخ معین می کند:

مقصود خود را در موقعی نامناسب و غیر منتظره بیان داشتن

میان دعوا حلوا خیر نمی کنند:

منتظری در حین دعوا و زد و خورد حرف خوش و خوردنی نثار هم کنند، نتیجه دعوا خسارت و زیان است.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

تفاوت گزاروگذار

#_تفاوت گزار و گذار

گزار : اگر معني كلمه با ادا كردن – انجام دادن و به جا آوردن تناسب داشته باشد از پسوند گزار استفاده مي شود . مانند: نماز گزار – خدمت گزار – كار گزار و... پسوند گزار طواف گزار خراج گزار كارگزار خدمتگزار نماز گزار نصيحت گزار كينه گزار حج گزار خواب گزار -باج گزار شكرگزار پيام گزار فرمان گزار گله گزار سخن گزار مال گزار پاسخ گزار سجده گزار مال گزار سنان گزار

گذار :

اگر معني كلمه با نهادن ، قرار دادن يا وضع كردن تناسب داشته باشد از پسوند گذار استفاده مي شود. مانند: تخم گذار – فرو گذار – قانون گذار و ... پسوند گذار آسان گذار آب گذار قانون گذار فروگذار تخم گذار مرهم گذار بيمه گذار بنيان گذار بادگذار عنايت گذار گرو گذار فرمان گذار امانت گذار نكته گذار مشكل گذار دريا گذار نام گذار كلاه گذار هامون گذار پي گذار

شعر به گیتی به از راستی نیست

#تحلیل_شعر_فارسی ـ به- گیتی- به از راستی نیست
✨قالب_شعر_مثنوی
📚«به گیتی، به از راستی، پیشه نیست 
  ز کژی بتر، هیچ اندیشه نیست»2 جمله

🔴معنی: در جهان اندیشه و فکری مهم تر از راستی وجود ندارد و هیچ فکر و اندیشه ای بدتر از ناراستی نیست.
قافیه: پیشه و اندیشه
ز: مخفف از              گیتی: جهان                پیشه: حرفه، شغل، کار             کژی:خلاف، ناراستی               بتر: بدتر
نهاد: پیشه، اندیشه
آرایه: تضاد (راستی و کژی)

📚«سخن گفتن کژ ز بیچارگی است
🔴 به بیچارگان بر، بباید گریست» 2  جمله🔴معنی: دروغ گفتن و کج حرف زدن از بدبختی انسان است و به حال انسان های بدبخت و بیچاره باید گریه کرد.
قافیه: است و گریست
کژ: کج، دروغ         سخن گفتن کژ: سخن خطا و اشتباه
بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

ادبیات❇انواع اضافه✳


تعریف : نسبت دادن یک اسم به اسم دیگر را اضافه می نامند . به مجموعه ی دو اسمی که به هم نسبت داده شده اند ترکیب اضافی می گویند. کسره ی اضافه بین دو کلمه که به هم نسبت داده شده اند ، قرار می گیرد.
مثال : دستِ من ـ توپِ طلا ـ گوشِ فلک
به اسم اضافه شونده مضاف و به اسمی که مضاف به آن اضافه می شود مضافٌ الیه می گویند.

 

انواع اضافه :

اضافه ی ملكی (تملیکی)
اضافه ی تخصیصی
اضافه ی تشبیهی
اضافه ی بیانی (جنسی)
اضافه ی توضیحی
اضافه ی استعاری
اضافه ی اقترانی (مقارنت)
اضافه ی بنوت
اضافه ی تأکیدی
اضافه ی توصیفی (ترکیب وصفی)

اضافه ی ملكی :

بین مضاف و مضاف الیه رابطه ی مالکیت وجود دارد مثل :
توپ رضا ـ عروسک سارا

اضافه ی تخصیصی :

مضاف متعلق به مضاف الیه است یعنی به آن اختصاص دارد مثل :
جلد کتاب ـ در باغ

اضافه ی تشبیهی :

مضاف و مضاف الیه به هم تشبیه شده اند یا بینشان اشتراکی وجود دارد مثل :
چشم نرگس ـ قد سرو

اضافه ی بیانی :

مضاف الیه بیان کننده ی جنس مضاف است مثل :
شمعدان نقره ـ ظرف ملامین

اضافه توضیحی :

مضاف الیه که خاص است نام مضاف که عام است را بیان می کند مثل :
کشور ایران ـ دریاچه ی ارومیه

اضافه ی استعاری :

مضاف در معنی غیر واقعی خود به کار گرفته شده است مثل :
دست فلک ـ روی صحبت


اضافه ی اقترانی :

مانند اضافه ی استعاری است با این تفاوت که بین مضاف و مضاف الیه رابطه ی همراهی یا مقارنه وجود دارد مثل :
دست دوستی ـ دیده ی احترام

*نکته

نحوه ی تشخیض اضافه ی استعاری از اضافه ی اقترانی :
بین مضاف و مضاف الیه یکی از این عبارت ها را قرار می دهیم (به نشانه ی ، به جهت ، به قصد یا به تیت) چنانچه ترکیب به جای مانده معنی دار بود اقترانی و در غیر این صورت استعاری است. مثل :
دست به قصد دوستی = اقترانی
دست به قصد فلک = استعاری

اضافه ی بنوت :

مضاف الیه نام پدر یا مادر مضاف است مثل :
حسین فاطمه ـ عمر خطاب

اضافه ی تاکیدی :

تکرار اسم یا صفت است به قصد تاکید مثل :
خویشتن خویش ـ خراب خراب

اضافه ی توصیفی :

مضاف الیه صفت مضاف است و در این حالت مضاف را موصوف و مضاف الیه را صفت می نامیم مثل :
کتاب مفید ـ شیر تازه

تفاوت اضافه ی توصیفی با سایر اضافات

در اضافه ی وصیفی ، مضاف الیه مستقل از مضاف نیست و در وجود مضاف معنی می گیرد به عنوان مثال در شیر تازه ، تازه به تنهایی بر چیزی دلالت نمی کند اما در شیر گاو ، گاو مستقل از شیر است.
روش تشخیص اضافه ی توصیفی از سایر اضافات
کسره ی اضافه ی بین دو کلمه ی ترکیب را حذف می کنیم و به آن فعل ربطی اضافه می کنیم . اگر معنی داشت توصیفی است اگر بی معنی شد توصیفی نیست مثال :
شیر تازه ــــــــــ شیر تازه است ـ معنی دارد پس توصیفی است.
شیر گاو ــــــــــ شیر گاو است ـ فاقد معنی است پس توصیفی نیست ❇❇❇

کلمات هم خانواده


📚 #کلمات_هم_خانواده

 

به دو گروه کلمات زیر توجه کنید:
الف) ربط ← ربط، مربوط، ارتباط
ب) دان ← دانش، دانش آموز، دانا، نادان

همان گونه که می بینید تمام واژه های ردیف الف در سه حرف (ر، ب، ط) با هم مشترک هستند و در گروه ب، تمام واژه ها دارای بن یکسان هستند. به این دسته از کلمه ها که از یک ریشه و هم خانواده هستند، «هم خانواده» یا «هم ریشه» می گوییم.
شناخت ویژگی هم خانواده بودن، به تشخیص شکل کلمات و درست نویسی املا به ما کمک می کند.
کلماتی که دارای ریشه ی عربی هستند؛ این گروه از کلمات برای هم خانواده بودن باید دارای تمام شرایط زیر باشند:
1⃣ حتماً عربی باشند.
2⃣ ریشه (سه حرف اصلی) آن ها مشترک باشد؛ مانند: نظم و ناظم (با ریشه مشترک ن ظ م)
3⃣ ترتیب سه حرف اصلی آن ها در کلمه ثابت و یکسان باشد. («محرم» با «رحیم» هم خانواده نیست با وجود ریشه مشترک)
4⃣ معنای نزدیک به هم داشته باشند. («خالق» با «اخلاق» هم خانواده نیست با وجود حتی ثابت بودن ترتیب سه حرف اصلی ریشه مشترکشان)

کلماتی که دارای ریشه فارسی هستند؛ این گروه از کلمات برای هم خانواده بودن فقط کافی است یکی از شرایط زیر را داشته باشند:
1⃣ داشتن کلمات مشترک؛ مانند: گلزار و گلخانه (با کلمه مشترک «گل»)
2⃣ داشتن بن ماضی یا بن مضارع مشترک؛ مانند: دانا و دانش ( از بن مضارع دان)
3⃣ داشتن مصدر مشترک؛ مانند: گویش و گفته (از مصدر گفتن)